من عاشق شدم پ3
بعد از رقصیدند...
🐞: خداحافظ پیشی
🐈⬛: خداحافظ بانو
کت نوار سریع تبدیل شد و رفت خونه. تغییر شکل داد و رفت توی تخت دراز کشید. کتاب لیدی باگ رو به دست گرفت و از خوشحالی گریه کرد.
🐈⬛: بل... بل... بلاخره پ... پ... پلگ بلاخره
🐈⬛✨: خنگول
آدرین تحمل نکرد و پلگ رو سیلی زد
🐈⬛✨: غلط کردم.پنیرام. حالا یک سوپرایز..
پلگ از تیکه پنیر های بوگندوش رو جلوی بینی آدرین اورد و آدرین مجبور شد عقب بره.
🐈⬛: پلگ ناموسا خیلی خنگی
🐈⬛✨: هه هه هه
آدرین فرار کرد و بلاخره از تو پنجره هوای تازه بودید. آدرین لیدی باگ رو دید که روی برج ایفل هنوز نشسته و به بیرون خیره شده. لیدی باگ کمی بعد به خونش رفت و تغییر شکل داد و روی تخت دراز کشید. کم کم خنده اش از بین رفت و هق هق گریه می کرد.
🐞: چرا آخه آدرین
🐞✨: معلومه چت شده مرینت
🐞: تیکی من... نمیدونم چرا نا امید شدم
مرینت دفتر خاطراتش رو برداشت و اون برگه ی پاره رو دید. چشماش نخودی شد. برگه اش پاره بود و حتما اون یکی پیش آدرین بود. اونجا نوشته بود
... از آدرین داره بدم میاد آخه. آخه اون عاشق یک نفر دیگست. و این یعنی نباید عاشقش باشم و باید مثل لوکا عمل کنم. باید خودش انتخاب کنه
مرینت برگه رو پاره پوره کرد و انداخت توی سطل و دفترشو باز کرد تا بنویسه که آدرین کت نواره
🐞: وای نه برگه هام تمومید
مرینت رفت بازار بزرگ و وارد یک مغازه شد. مرینت توی دفترچه ها گشت تا یک طرح گربه پیدا کرد. مرینت اون رو خرید ولی یهو لیز خورد و افتاد اما یکی گرفتش. اون آدرین بود!
🐞: ممنونم آدرین
🐈⬛💔: نه
مرینت لباس سرخ شد و چشماش نخودی. سرشو برگردوند
🐞: م م منظورت چیه؟
🐈⬛💔: فلیکس
🐞: چی چی
🐈⬛💔: گفتم فلیکس
اون فلیکس بود! پسر خاله آدرین!
تا پارت بعد